میان اشتیاق دستهای من

میان شور وشوق تو

میان ترس وتردید دلم امروز

میان ابرهای تیره اینجا

میان بغض وا مانده

میان حسرت دیروز

لحظه ها را گم کرده ام انگار

دست و پای دلم لرزان

باز کودک می شوم.

عشقی که تو را نثار ره کردم در سینه دیگری نخواهی یافت 

زان بوسه که بر لبانت افشاندم سوزنده تر اذری نخواهی یافت.

بهانه نوشتنم تو بودی

قبل از اینکه بدانم

اینجا

این روزها

عشق را چه ارزان می فروشند.

دل یخ کر ده ام را میان

 

دستهای  مهربان دلت

 

جا می دهی؟